مهيارمهيار، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

مهيار دليل خوشبختي مامان و بابا

پسرك دل نازك ♥♥♥

امروز نه ببخشيد يعني همون ديروز كه پنجشنبه بود بعد از ظهرش كلي با مهيار كلنجار رفتم كه بخوابه ولي نخوابيد كه نخوابيد موهامو باز مي كرد واز سر وكولم بالا ميرفت و آروم هم كه مي نشست صدا مي زد مامان بيا منو بخور.. منم مي رفتم از دست و پا وصورتو همه شروع مي كردم بخور بخور♥♥ من خسته مي شدم و مهيار نه! بعد از كلي بازي كه نخوابيد تي وي رو روشن كردم شايد كارتون ببينه و بخوابه اتفاقي شبكه دو رو گرفتم يه فيلم داشت نشون مي داد به اسم (پسر فيل بان)چون يه بچه نقش اصليش بود براي مهيار جلب توجه كرد و منم گذاشتم نگاه كنه ولي... احساس كرده بودم مهيار خيلي تحت تأثير فيلمه خواستم كانال رو عوض كنم كه نذاشت يه صحنه فيلم يكي از فيلهاي پسر بچه مرد و پسر بچه بالاي ...
26 ارديبهشت 1393

دكتر بابا

ديروز بابا نوبت چشم پزشك داشت ، ما هم شال و كلاه كرديم و راه افتاديم چونكه زود رسيديم نزديكاي مطب ماشينو تو يه پاركينگ پارك كرديم و اومديم تو پارك نزديك مطب يك ساعتي سه نفري نشستيم و مهيار حسابي بازي كرد و كلي به كلاغ ها غذا داد و داديم و حسابي خوشحالي كرد و تند تند براشون غذا مي ريخت و مي گفت:( بخوربخور ..) كلي كلاغ دور خودمون جمع كرده بوديم و مهيارم حسابي بازي كرد و يه گربه ملوس هم به جمع اضافه شد و اونم غذا خواست! كلي هم بابا مهدي و من از بازي مهيار با اوناعكس و فيلم گرفتيم ومهيار هم كه هيجان ما رو ديده بود براي عكس گرفتن اونم سوييچ ماشينو گرفت و تو خيالش داشت باهاش از كلاغ ها عكس مي گرفت و با شيرين زبوني مي گفت:( چيك! آه قشنگ شد ..)الهي ب...
21 ارديبهشت 1393

سوأل..

كلي سوأل دارم خدمتتون؟؟؟ اينكه شما ميريد مهموني با وروجكتون چيكار مي كنين؟ ميريد خريد چطور؟ پاساژ گردي و ديدن ويترينا و بازار و.... مي تونيد بريد؟ اصلا" مي تونيد كنار همسر تون بشينيد و 5 دقيقه با آرامش با هم صحبت كنيد؟ ما كه احوالاتمون ديدنيه با اين آقاي شيطون مهموني كه ميريم اصلا" نمي فهميم چي مي گيم، چي مي خوريم يا چه بحثي پيش مياد. همش يا در حال جابه جا كردن وسايل هستيم كه آقا مهيار نزنه يه وقت چيزي بشكنه ، يا بدو بدو دنبالش كه اينجا نرو بشين و..... حالا تصور كنين كه اگه چند دقيقه بشينيم چي ميشه ؟يا داره تو كابينتاي صاحب خونه رو زير و رو مي كنه يا اتاقا و كمدا رو و ماهم هي بايد عرق بريزيم و بگيم ببخشيد. خريد كه هيچي ديگه...
18 ارديبهشت 1393
1